![](/upload/r/razeeshgh/image/arezoo/sfdg.jpg)
آب میخواهم سرابم میدهند عشق میخواهم عذابم میدهند حال من بد نیست غم کم میخورم کم که نه هر روز کم کم میخورم خودنمیدانم کجا رفتم به خواب از چه بیدارم نکردی افتاب خنجری بر قلب بیمارم زدن بی گناهی بودم دارم زدن دشنه ای نامرد بر پشتم نشست از غم نامردمی پشتم شکست سنگ روبستن سگ آزاد شد یک شبه بیداد آمد داد شد عشق آخر تیشه زد بر ریشه ام تیشه زد بر ریشه ی اندیشه ام عشق اگر این است مرتد میشوم خوب اگر اینست من بد میشوم بس کن ای دل نابسامانی بس است کافرم دیگر مسلمانی بس است![](http://razeeshgh.mahtarin.com/fckeditor/editor/images/smiley/msn/37.gif) ![](http://razeeshgh.mahtarin.com/fckeditor/editor/images/smiley/msn/47.gif)
نظرات شما عزیزان:
|